مهارت حل مسایل را به کودکان چگونه آموزش دهیم؟

همه افراد باانگيزه هستند ولي سوال اينجاست كه انگيزه آنها چيست؟ هر كودكي براي انجام كاري مشتاق و علاقه‌مند است و يكي از كارهايي كه والدين مي‌توانند انجام دهند، اين است كه در برابر خواسته كودك مقاومت كنند و كنترل اوضاع را به دست بگيرند. در اين موارد سكوت والدين و نشان ندادن واكنش به اين معناست كه در برابر قدرت و خواست كودك تسليم شده‌اند. گاهي اوقات حتي لازم است با فرياد كشيدن و اصرار بر خواسته خود، اجازه ندهيد كودك بر شما مسلط شود! گاهي واقعاً هيچ راه ديگري وجود ندارد. گاهي كودكان به روش ديگري براي گوش ندادن به والدين، متوسل مي‌شوند و پدر و مادر همواره بايد به دنبال روش جديدي باشند تا كنترل كودك را در اختيار داشته باشند. اگر هر روز با كودك خود كلنجار مي‌رويد تا او بموقع از خواب بيدار شود، مطمئن باشيد كه مشكل حل نشده است، زيرا حتي اگر روزي كودك اين كار را انجام دهد، براي نشان دادن قدرت خود به روش ديگري متوسل مي‌شود و مثلاً مسواك نمي‌زند و يا حتي اگر دندانش را هم مسواك بزند، موهايش را شانه نخواهد كرد و يا لباس‌هايش را عوض نخواهد كرد و يا تكاليفش را انجام نخواهد داد و … در اين موارد پدر و مادر روزگار سختي خواهند داشت. اولين گام در آموزش اين مهارت به كودكان درك چگونگي طرز تفكر آنهاست. آنها همواره در تلاشند تا مشكل جديد را حل كنند؛ ولي روش آنها، ناكارآمد و تعريف شده است. شما با روش نظام‌مند بايد با اين روش‌هاي ناكارآمد، مقابله كنيد. راه‌حل‌هاي ساده‌اي همچون گرفتن تلفن همراه او و يا محدود كردن تماشاي تلويزيون، مفيد و كارآمد نخواهد بود؛ بايد يك روش و يك تصوير كامل و جامع داشته باشيد. در اكثر مواقع فرياد كشيدن و اصرار بر خواسته خودتان نيز مؤثر نيست و مشكل حل نخواهد شد

گاهي اوقات با داد زدن، فقط ضعف خود را به كودك نشان داده‌ايد و او را قدرتمندتر مي‌كنيد. سعي كنيد حق انتخاب را به او بدهيد و از كلمه «من مي‌خواهم» استفاده كنيد؛ يعني به جاي اينكه به او دستور بدهيد كه از تختخواب بلند شو، بگوئيد، من مي‌خواهم كه تو بلند شوي و يا من مي‌خواهم كه تكاليفت را انجام دهي؛ سپس اتاق را ترك كنيد. اگر كودك شما باز هم خواسته شما را انجام نداد، به او بگوئيد كه بايد عواقب آن را نيز در نظر بگيرد. مثلاً به او بگوئيد اگر از رختخواب بلند نشوي، نمي‌تواني هيچ كار ديگري هم انجام بدهي. نمي‌تواني بازي كني، نمي‌تواني مدرسه بروي، نمي‌تواني تلويزيون ببيني، نمي‌تواني درس بخواني و در نهايت در امتحاناتت مردود و بي‌سواد مي‌ماني. و تمام اين عواقب انتخاب خودت خواهد بود.

یک مسئله . چندین راه حل

می بایست هنگام جواب دادن به هر سؤال،فراگیر را به سوی معماهای تازه تر بکشاند تا ذهنش خود آگاه یا ناخودآگاه،مشغول کنکاش و جستجو باشد.بنابراین اصل،از به کار بردن کلماتی از قبیل بله،خیر،البته،هرگز،مطمئنا ً و امثال آنها به تنهایی باید اجتناب شود.این نوع جوابها چشمه ی جوشان کنجکاوی فراگیر را ارضا نمی کند،افزون بر آن،فرد می آموزد که برای هر مسأله و مشکلی در زندگی.فقط به دنبال یک راه حل بگردد و از امکانات مختلف و متعددی که ممکن است برای حل آن مشکل وجود داشته باشد.غافل بماند.جواب باید بین معلومات تازه و قبلی فراگیر، ارتباط برقرار کند

گاهی به منابع معتبر مربوط به خلاقیت، نوآوری و تفکر خلاق نشان می‏دهد که ریشه این اصطلاح در نوع و روش فکری انسان نهفته است. در حقیقت فرد خلاق کسی است که از ذهنی جستجوگر و آفریننده برخوردار باشد.

امروزه چهارچوب روانشناسی به ما اجازه می‏دهد که بر این عقیده باشیم فرآیند خلاقیت، ذاتی نیست بلکه می‏تواند آموزش داده شود. ما از طریق آموزش می‏توانیم به کودکان یاد دهیم که به راههای غیرمعمولی فکر کنند و از طریق تفکر واگرا به بررسی مشکلات پرداخته و به راه‏حلهای مناسب دست یابند. در نظام آموزشی خلاق، معلم برای تربیت شاگردانی خلاق ابتدا با آنان ارتباط عاطفی برقرار می‏کند تا آنان را بشناسد و به خواسته‏ها و نیازهای درونی‏شان پی ببرد سپس با قرار دادن شاگردان در شرایط حل مسئله آنان را به صورت خودانگیخته در کشف مسایل و امور کمک می‏کند. مدرسه و معلم با انگیزش و تقویت توانایی‏های دانش‏آموزان نقش مهمی دارند، بنابر این آگاهی و دانش معلم با نظریه‏های مهم یادگیری و خلاقیت در این فرآیند تأثیربسزایی دارد. امروزه باید بجای انباشتن ذهن شاگردان از محفوظات، افکار آنان را به فعالیت واداشت و روش اندیشیدن را به آنان آموخت.

نخستین گام در زمینه‏سازی برای تحقق هدف انسانهای متفکر و خلاق، طرح‏ریزی آن نوع برنامه درسی است که از ارائه الزامات تفکر همگرا بکاهد و بر اقدامات زایش تفکر واگرا بیفزاید و زمینه‏های پرورش تخیل، تعقل، تحلیل، ابداع، راه و روش‏های متفاوت و نو را فراهم کند، ذهنی کاوشگر بپروراند که همواره در مواجهه با مسائل و مشکلات، میل به سیالی، انعطاف و نوآوری داشته باشد. نوخواهی و نوآوری در فرآیند برنامه‏ریزی درسی زمینه‏ساز تربیت انسان‏های آزاد، خلاق و پویا از طریق ارائه برنامه‏های درسی مطلوب و زمینه‏ساز خلاقیت است.

خلاقیت عبارتست از توانایی مشاهده اشیاء به روشهای جدید، یادگیری از طریق تجربیات گذشته و ارتباط آن به موفقیتهای جدید، تفکر در راستای برداشتن موانع و خطوط نامتعارف، استفاده از دیدگاههای غیرسنتی برای حل مسایل، خلق و ابداع چیزی تازه و ابتکاری، طی کردن مراحلی فراتر از اطلاعات داده شده است.

سن ورود به مدرسه بسیار حساس و بحرانی در ارتباط با خلاقیت‏های ذهنی است عواملی هم چون تکالیف، تاکید بر محفوظات، انتظار رفتارهای یکسان از دانش‏آموزان، عدم توجه به تفاوتهای فردی، وجود کلاسهای پرجمعیت، اعمال انضباط و مقررات شدید، تشویق به کسب نمره‏های بالا و ایجاد جو توأم با رقابتهای فردی برای ممتاز شدن و سرانجام عدم شناخت با بی‏توجهی به ویژگی‏های کودکان و نوجوانان خلاق سبب می‏شود که خلاقیت آنان به تدریج کاهش یاید. “کارل راجرز” می‏گوید: “واضح است که خلاقیت را نمی‏توان با فشار بوجود آورد بلکه باید به آن اجازه داده شود تا ظهور کند.” او معتقد است که با فراهم کردن امنیت روانی و آزادی، احتمال ظهور خلاقیت سازنده را می‏توان افزایش داد.

پال تورنس” در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که خصوصیات مربی و شیوه‏های آموزش وی می‏تواند به افزایش تفکر خلاق بیانجامد. مربیانی که از شیوه “کودک ـ محور” در آموزش خود استفاده می‏کنند، کودکان را نسبت به محرکات پیرامون حساس می‏نمایند از تاکید بر الگوهای قالبی اجتناب می‏ورزند و کلاس را چنان سازماندهی می‏نمایند که محیطی نو و خلاق ایجاد شود. در نتیجه این روش موجب افزایش و رشد خلاقیت در کودکان می‏شود. روشن است که هر کسی ممکن است در زمینه‏ای خاص خلاقیت داشته باشد از هر کسی در هر زمینه نمی‏توان انتظار خلاقیت و ابتکار داشت. باید این بسترها و علایق و زمینه‏ها را شناسایی کرده و زمینه رشد آن‏ها را فراهم نمود. بنابر این نتیجه می‏گیریم خلاقیت عبارتست از توانایی مشاهده اشیاء به روشهای جدید، یادگیری از طریق تجربیات گذشته و ارتباط آن به موفقیتهای جدید، تفکر در راستای برداشتن موانع و خطوط نامتعارف، استفاده از دیدگاههای غیرسنتی برای حل مسایل، خلق و ابداع چیزی تازه و ابتکاری، طی کردن مراحلی فراتر از اطلاعات داده شده است.

بدین ترتیب فرایند آموزش و یادگیری می‏تواند تفکر خلاق را پرورش دهد و افرادی کاوشگر، آفریننده، مشکل‏گشا، نوآور، مولد و عامل تغییر را تربیت کند. صرف دانستن اینکه چه کسی خلاق است برای پرورش خلاقیت،کافی نخواهد بود،بلکه مهم این است که بدانیم خلاقیت به چه نحو رشد و پرورش می یابد.تحقیقات مربوط به خلاقیت نشان می دهند که رشد این توانایی از همان دوران کودکی آغاز می شود و در دوران دبیرستان به مرتبه ی ثبوت خودش میرسد؛البته اگر این توانایی در همین دوران پرورش یافته باشد تا پایان عمر به غنای آن افزوده می شود.ما اینجا به طور خلاصه به چند اصل کلی برای پرورش خلاقیت اشاره می کنیم.

1. تجارب کودکان را به موقعیت های خاص محدود نکنید

سؤالاتی بپرسید که با چرا و چگونه آغاز می شوند، نه کجا و چه کسی و چه وقت. سؤال هایی طرح کنید که دارای جواب های متعدد باشند. سؤال هایی که تنها یک جواب دارند منجر به تفکر همگرا می شوند، سؤال هایی که جواب های متعددی را در یادگیرنده بر می انگیزانند. شوق تفکر واگرا و آفرینندگی است.

2. برای طرح سؤال ها و اندیشه های غیر معمول و بدیع ارزش قائل شوید.

از سؤال های غیر معمول که از سوی دانش آموزان طرح می شوند و شما از عهده جواب آنها بر نمی آیید نهراسید. به آنها کمک کنید و با همکاری یکدیگر به جستجو برای یافتن جواب این سؤالات بپردازید.

خلاقیت از دوران کودکی تا نوجوانی،همیشه به دنبال مأمنی برای رشد خود می گردد؛این تجربه ی گرانبهای تحقیقی نشان می دهد که باید به امر آموزش خلاقیت در سطوح مختلف تحصیلی دبستان،راهنمایی و دبیرستان آن هم با روشهای علمی اقدام کرد وبه تواناییهای خلاقه ی دانش آموزان در زمینه های گوناگون هنری،فرهنگی،علمی و ورزشی احترام گذاشت و از آنها به نحو درست و مناسب،استقبال کرد و برای پرورش آنها همت نمود

3 . نسبت به تفاوت های فردی یادگیرندگان با احترام برخورد کنید.

در یک مطالعه مشخص شد معلمانی که بیش از معلمان دیگر مورد احترام و علاقه افراد نخبه مورد مطالعه ما قرار داشتند، معلمانی بودند که به این افراد امکان می دادند تا متناسب با توانایی هایشان پیش بروند. فرصت فعالیت کردن در موضوعات دلخواهشان را به آنها می دادند و آنها را به تفکر وا می داشتند و کتاب های مهیج به آنها معرفی می کردند

4. از روش ها و فنون ویژه بالا بردن سطح آفرینندگی استفاده کنید.

معروف ترین این روش ها روش بارش مغزی است. در این روش معلم مسأله ای را به دانش آموزان می دهد و از آنها می خواهد تا هر چه راه حل برای مسأله به ذهنشان می رسد بگویند. معلم دانش آموزان را برای دادن راه حل ها و اظهار نظرهای مختلف تقویت می کند ولی پیش از ارایه تمامی راه حل ها از سوی دانش آموزان، درباره آنها هیچ گونه اظهار نظری نمی نماید.

5. احترام به عقاید غیر عادی فرا گیران

کودکان و نوجوانانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده روابط ومفاهیمی رامی بینند و درک می کنند که والدین و مربیان آنها ممکن است درک نکنند و گاهی چنان نظراتی را مطرح می کنند که بزرگترها قادر به ارزشیابی و جایگزینی آنها نیستند.ترغیب کودکان و نوجوانان به ابراز عقاید نو وغیر عادی همراه با قدردانی ازآنان،اصولی هستند که در پرورش خلاقیت باید مورد توجه باشند.

6. تکمیل کردن اشیاء وامور غیر کامل

از دیگر روشهای پرورش خلاقیت،این است که از کودکان به ویژه،بخواهیم جملات ناتمام،داستانهای غیر کامل،نقاشیها و تصاویر نیمه تمام و مبهم و حتی اشیاء نیمه کاره را کامل کنند،در چنین مواردی،آنان سعی می کنند نهایت ابتکارات خود را برای تکمیل مطالب یا اشیاء نیمه تمام به کار برند؛برای مربی،محتوی قسمت کامل شده به وسیله ی کودکان نباید چندان مهم باشد،بلکه روش و چگونگی تکمیل در درجه ی اول اهمیت قرار گیرد.

7. جواب باید فرد را به سؤالهای جدید هدایت کند.