مشارکت در گروه‌های یادگیری پنجره‌ای به ذهن ‌دانش‌آموزان است. نظرها و ایده‌های دانش‌آموزان که معمولاً پنهان می‌ماند، بیان نمی‌شود و فرصتی برای بازنمایی ندارد، حین فعالیت مشارکتی و در جمع هم‌سالان‌شان آشکار می‌شود. واکنش‌ها و رفتارها و اظهار نظرهای آن‌ها را می‌توان حین کار و فعالیت‌شان در گروه و تعامل با دیگر دانش‌آموزان بازشناخت. دقیق شدن بر گفت‌وگوهای آن‌ها درباره کار گروهی یا مسائل درسی این مزیت را دارد که بدون سؤال کردن می‌توان میزان درک مطلب و نقاط ضعف و قوت آن‌ها را دریافت.

افزون بر این، گروه‌های یادگیری مشارکتی پنجره‌ای به سوی مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی دانش‌آموزان است. این مهارت‌ها معمولاً در کلاس‌هایی که به شیوه غیر مشارکتی اداره می‌شود، فرصت کمتری برای بروز یا ارزیابی دارند. فرآیند کار مشارکتی این امکان را برای تسهیلگر فراهم می‌آورد که مهارت‌های ارتباطی دانش‌آموزان را عمیقاً درک کند، نقاط ضعف و قوت را بشناسد و برای رفع کمبودها و تقویت مهارت‌هایی که دانش‌آموزان توانایی کمتری در آن‌ها دارند برنامه‌ریزی کند.

 با آموزش دادن و تشویق کردن می توانیم مهارت های کارکرد مستقل و کار تیمی را به طور متعادل در کودکانمان تقویت کنیم چرا که برخی از ابعاد زندگی به مهارت های فردی و استقلال نیاز بیشتری دارد و برخی از کارها مثل انجام یک پروژه بزرگ به مشارکت یک تیم نیازمند است. بنابراین باید به کودکانمان بیاموزیم که چه زمانی به کار گروهی روی آورند و چه زمانی به کار فردی بپردازند. به کودکانمان بیاموزیم که چه زمانی به کار گروهی روی آورند و چه زمانی به کار فردی بپردازند.

کودکان برون گرا تمایل بیشتری به کارهای جمعی دارند و این کار را هم با نشاط بیشتری انجام می دهند اما بچه های درون گرا، منفعل تر هستند و فعالیت های فردی را ترجیح می دهند. اما بی تردید قسمتی از این مسئله نیز به تربیت و آموزش های ما بستگی دارد.

برای آن که بچه‌ها بتوانند در کنار یکدیگر به طور صمیمانه کار کنند، بهتر است علاوه بر آن که معلمان بر کارشان نظارت دارند، یک نفر هم به عنوان سرگروه به کارها نظم بدهد. در واقع کلید برگزاری جلسات موفق گروهی، داشتن یک سرگروه است، کسی که جلسه را هدایت می‌کند. البته لازم نیست که ریاست را همیشه به یک نفر سپرد، بلکه بهتر است همین کار به صورت گردشی به اعضای گروه سپرده شود.

 

بچه‌ها زماني كه در گروه هم‌سالان خود قرار مي‌گيرند و به فعاليتي يكسان مي‌پردازند،‌ ناخودآگاه حس رقابتشان برانگيخته مي‌شود و فعاليت بيشتر و بهتري انجام خواهند داد، در نتيجه كلاس فعال و پوياتر خواهد شد و همه بچه‌ها براي آن كه از ديگران عقب نمانند، تلاش خود را افزايش خواهند داد.

اگر اعضای خانواده همبازی بچه ها شوند، همدلی و صمیمیت خانواده بیشتر می شود. وقتی با هم بودن خانواده و مشارکت و همدلی با یکدیگر با شادی گره خورده باشد و با گذشت زمان تقویت گردد بی تردید شاهد خانواده ای متحد خواهیم بود که در زمانهای سخت نیز کنار هم می مانند و این بار با همکاری هم بر مشکلات غلبه می کنند و مهارتی را که در جریان بازی آموخته شده در جریان زندگی به کار می گیرند.

زماني كه بچه‌ها دچار مشكل مي‌شوند، سريعاً سراغ والدين خود رفته و از آن‌ها كمک مي‌طلبند. در بيشتر موارد نيز والدين بدون تحقيق و يك طرفه در موضوع مداخله مي‌كنند و اغلب مسائل تبديل به تشنجي ميان والدين و معلمان مي‌شود. بهترين راه براي حل مشكلات بچه‌ها اين است كه از آن‌ها بخواهيد در صورت هرگونه اختلاف و مشكلي، هر دو طرف دعوا با هم مساله را نزد معلم ببرند تا ايشان تصميم نهايي را اتخاذ كند.